پایگاه اطلاع رسانی علی همتی مازندرانی



عبدالله، پدر جابر یکی از نقبای دوازده‌گانه و جزء هفتاد نفری است که در جمره عقبه با پیامبر(ص) بیعت کردند.
عبدالله در غزوه بدر حضوری پرشور داشت و در جنگ احد از دوازده نفری بود که پیمان پیامبر(ص) مبنی بر محافظت از تنگه احد را تخلف نکرد و به شهادت رسید. بدن مطهر ایشان سال‌ها بعد سالم در قبر یافت شد.
برای جابر، سه فرزند بدون واسطه نام برده شده است. در کتاب «قاموس الرجال» گوید : جابر انصاری دو پسر داشت : عبدالرحمن و محمد.
در کتاب تهذیب التهذیب آمده است : فرزندان جابر عبارتند از : عبدالرحمن، عقیل و محمد.

جابر در زمان پیامبراکرم(ص) :
اولین جنگی که جابر در آن حضور داشت، «حمراء الأسد» است.
جابر در جنگ‌ها و رخدادهای مهم زمان پیامبر (ص) مانند : غزوة المریسیع، غزوه احزاب، غزوه بنی‌قریظه، صلح حدیبیه، غزوه خیبر، سریه خبط، فتح مکه، محاصره طائف، غزوه تبوک حضور داشت.
جابر در حجۀالوداع حضور داشته و حدیث غدیر را نقل کرده است. 

جابر در در زمان امام علی(ع) :
جابر علی (ع) را اولین ایمان آورنده به پیامبر(ص) و جانشین بلافصل ایشان می‌دانست.
جابر همواره بر عشق و ولایت علی(ع) سخن می‌گفت و مردم را به این مسیر دعوت می‌کرد.
جابر در جنگ‌های جمل و صفین و نهروان شرکت کرد و موضع سرسختانه، منتقدانه و افشاگرانه در برابر معاویه اتخاذ داشت.

جابر در زمان امام حسن مجتبی(ع) :
شیخ طوسی و ابن شهر آشوب، جابر را از اصحاب و یاران امام مجتبی (ع) شمرده‌اند.چنان‌که روایاتی نیز از آن حضرت نقل کرده است.
ایشان علی رغم کهولت سن، ارادت بسیاری به امام(ع) داشت.

جابر در زمان امام حسین(ع) :
شیخ طوسی جابر را در شمار یاران و اصحاب امام حسین(ع) نیز آورده است‌.
او چند روز پس از رسیدن خبر شهادت امام (ع)، بارِ سفر به سوی کربلا بست.
پیری و دوری راه و سفّاکی یزید و ابن زیاد، مانع او از این سفر نشد.
«عطیه عوفی»، شاگردش او را در این سفر همراهی می‌کرد.
شیخ طوسی جابر را اولین زائر امام حسین (ع) دانسته و روز ورود او را به کربلا، بیستم صفر همان سال دانسته است.
سید بن طاووس، داستان زیارت جابر و عطیه از کربلا را نقل کرده و زیارت‌نامه‌ای را که جابر با آن، امام(ع) و شهدا را زیارت کرده، آورده است.
جابر پس از زیارت، روی قبر خم شد و صورت خود را به قبر مالید و چهار رکعت نماز خواند و آن‌گاه به زیارت قبر علی اکبر(ع) رفت و آن حضرت(ع) را نیز زیارت کرد و بر قبر او بوسه زد و دو رکعت نماز گزارد. سپس به زیارت بقیّه شهدا رفت و با کلماتی عمیق زیارت‌نامه خواند. در پایان، به زیارت حضرت ابوالفضل(ع) رفت و با جملاتی زیبا آن حضرت را زیارت کرد و دو رکعت نماز گزارد.

جابر در زمان امام سجاد(ع) :
در شرایط اختناق پس از کربلا، جابر بن عبدالله یکی از افراد اندکی بود که نسبت به امام سجاد(ع) ثابت‌قدم و وفادار ماند.
شیخ طوسی و ابن شهرآشوب نیز جابر بن عبدالله انصاری را از اصحاب امام زین العابدین (ع) شمرده‌اند.

جابر در زمان امام باقر(ع) :
در دوران جوانی جابر، روزی رسول‌الله (ص) به او فرمود :
ای جابر! تو مردی از فرزندان مرا خواهی دید که همنام من و شبیه من است و دانش را می‌شکافد. هر گاه او را دیدی، سلام مرا به او برسان.
جابر، صبح و عصر به خدمت حضرت باقر(ع) می‌رسید تا بدان‌جا که باعث شگفتی مردم مدینه شده بود؛ تا آن‌که امام سجاد(ع) از دنیا رفت. از آن زمان به بعد، به احترام سوابق جابر، امام باقر(ع) به سراغ جابر می‌رفت.
محمد بن مسلم و زراره، که هر دو از اصحاب ممتاز و برجسته امام باقر (ع) و امام صادق (ع) هستند، درباره چند حدیث از امام باقر(ع) سؤال نمودند. حضرت آن احادیث را از جابر انصاری برای آنان حکایت کرد. آن دو به اعتراض گفتند : ما چه کار به جابر داریم؟!
حضرت فرمود : «ایمان جابر بدان پایه است که از تأویل این آیه که مربوط به رجعت پس از مرگ است، آگاه است.
«إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیک الْقُرْآنَ لَرَادُّک إِلَی مَعَادٍ»

وفات جابر :
اقوال در مورد سال وفات جابر متفاوت است.
برخی وفات او را در سال ۷۳ هجری و برخی سال ۷۴ هجری و برخی سال هجری و برخی در سال ۷۸ هجری نوشته اند.
برخی مدفن جابر را در بقیع، و برخی در قبرستان طایفه «بنی‌سلمه» در غرب مدینه بیان کرده‌اند.

منابع :
۱)شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۸۵
۲)المغازی واقدی، ج۱، ص۲۶۶
۳)سیره ابن هشام، ج۲، ص۱۰۶
۴)قاموس الرجال شوشتری، ج۲، ص۶۲۶
۵)بحارالأنوار مجلسی، ج۲۱، ص۴۰۲
۶)الغدیر علامه امینی، ج۱، ص۱۴

۷)المناقب ابن‌شهرآشوب، ج۲، ص۷
۸)الارشاد شیخ مفید، ص۱۰
۹)الامالی شیخ صدوق، ص۴۷
۱۰)بحارالأنوار، ج۳۹، ص۲۶۵
۱۱)مروج الذهب مسعودی، ج۳، ص۱۱۵
۱۲)رجال طوسی، ص۶۶
۱۳)مصباح اائر ابن طاووس، ص۲۸۹
۱۴)قصص، آیه ۸۵
۱۵)الهوف ابن طاووس، ص۲۶۷
 


#فَراری_ها

۱- روایت فوق در «صحیح بخاری» صحیح ترین کتاب اهل سنت وارد شده است.

۲-جنگ احد مسلمین شکست نظامی سختی متحمل شدند. اصحاب بزرگی همانند ابوبکر و عمر و عثمان از نبرد #فرار می کنند!  امیرالمومنین و چند نفر دیگر از اصحاب،  مقاومت نموده و رسول خدا را تنها نمی گذارند.

۳- بر اساس نص قرآن رسول خدا (ص) فراریان را به ایستادگی مقابل دشمن دعوت می کرد: 

 «إِذْ تُصْعِدُونَ وَ لا تَلْوُونَ عَلى‏ أَحَدٍ وَ الرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فی‏ أُخْراکُم‏»

«هنگامى که از کوه بالا مى‏رفتید و به کسى اعتنا نمى‏کردید و پیغمبر از دنبالتان شما را مى‏خواند.( آل‏عمران153)

۴- با تاسف شدید روایت فوق در «صحیح بخاری» رسول خدا را نیز از فراریان جنگ دانسته است:

صعِدَ النَّبِىُّ - صلى الله علیه وسلم - إِلَى أُحُدٍ وَمَعَهُ أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ وَعُثْمَانُ فَرَجَفَ بِهِمْ ، فَضَرَبَهُ بِرِجْلِهِ ، قَالَ « اثْبُتْ أُحُدُ فَمَا عَلَیْکَ إِلاَّ نَبِىٌّ أَوْ صِدِّیقٌ أَوْ شَهِیدَانِ » پیامبر(ص) همراه ابوبکر و عمر و عثمان بالای کوه فرار کرد!کوه به لرزه در آمد! پیامبر (ص) با پای خویش بر کوه ضربه زد و گفت: ای احد! ثابت بمان! بر روی تو نیست مگر نبیّ خدا و یک صدّیق و دو شهید!

۵- جاعل حدیث فوق قرآن را در نظر نگرفته و با حماقت تمام در صدد جعل فضیلت برای خلفای سه گانه برآمده است. او بر خلاف صریح قرآن تهمت فرار از جنگ_که از گناهان کبیره است_ را به رسول الله (ص) وارد ساخته است.

دروغ‌گو کم‌حافظه است ! اعتماد به دروغگویان اوج حماقت و سفاهت است.


#تقیه

۱- یکی از تهمت های ناروای وهابیت ضد شیعه «اتهام نفاق»به خاطر تقیّه است.

۲- کتمان ایمان راسخ و صحیح قلبی برای حفظ جان و ناموس #تقیّه نام دارد. مثلا کسی برای حفظ  جان و ناموس خود از خطر  سر بریدن و قطعه قطعه شدن به دست داعشی ها،ایمان و حب اهل بیت علیهم السلام را کتمان کند.

۳-ابن تیمیه  رهبر فکری جریاناهای وهابی، شیعیان را به خاطر تقیّه #منافق می خواند.

مجموع الفتاوى، ابن تیمیة الحرانی، 37جلدی، جلد 13، ص: 263

۴- بر اساس تصویر فوق که در صحیح بخاری وارد شده است، تقیّه تا روز قیامت جایز می باشد.« وَقَالَ الْحَسَنُ التَّقِیَّةُ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ»

 آیا محمد بن اسماعیل بخاری صاحب صحیح بخاری منافق است؟ آیا حسن بصری راوی این مطلب منافق است؟ آیا صحابه بزرگ رسول الله عمار بن یاسر که تقیه نمود منافق است؟ یا اینکه ابن تیمیه خود_ در موارد متعدد دشمنی خود را امیرالمومنین علیه السلام نشان داده _ منافق است؟


پاسخ:
۱-فلسفه وجودى ماههاى حرام :
فلسفه وجودى ماههاى حرام از سوى خدا و به خاطر دست کشیدن از قتل و خون ریزى وجدال است، تا دامنه ی آرامش و امنیّت فراگیر شود و آدمیان در این مدّت با آسایش خاطر بتوانند در سایه عبادت و بندگى خدا سعادت خویش را تأمین نمایند.
انسانى که مدتى نسبتاً طولانى سختى ها و گرفتارى هاى جنگ را پشت سر گذاشته، با خاموش شدن صداى چکاچک شمشیرها در ماههاى حرام فرصت پیدا مى کند به گذشته خود بیندیشد.
اى بسا ترک جنگ دراین مدت عاملى براى برقرارى صلح و آرامش باشد؛ تأیید آن در دین اسلام نشانه روح صلح طلبى است. ناگفته نماند که اگر دشمن بخواهد از این قانون اسلامى سوء استفاده کند و حریم ماههاى حرام را بشکند، اجازه مقابله به مثل داده شده است.

۲-آغاز پیدایش حرمت ماههاى حرام:
کلمات برخى از مفسّران حاکى از این است که اعراب جاهلى حرمت این ماهها را رعایت کرده اند، به گونهاى که اگر قاتل پدر خود را در این فاصله زمانى مشاهده مى کردند، به او کارى نداشتند.
امّا حرمت این چهار ماه قمری(ذی‌القعده، ذی‌الحجه، محرم و رجب) از چه زمانى آغاز شده است، برخى گفته اند :
حرمت این ماهها از شریعت حضرت ابراهیم(ع) است.
از برخى روایات استفاده مى شود سرآغاز حرمت ماههاى حرام، آغاز آفرینش آسمانها و زمین است.
در روایتى از امام باقر(ع) آمده است :
《به احترام کعبه، خدا حرمت ماههاى حرام را در کتاب خود، همان روزى که آسمان و زمین را آفرید، وضع کرد که سه ماه آن پشت سر هم و یک ماه آن جداگانه است.》(۱)
 دراین باره قرآن مى فرماید :
《إِنَّ عِدَّةَ اَلشُّهُورِ عِنْدَ اَللّٰهِ اِثْنٰا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتٰابِ اَللّٰهِ یَوْمَ خَلَقَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضَ مِنْهٰا أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذٰلِکَ اَلدِّینُ اَلْقَیِّمُ فَلاٰ تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَ قٰاتِلُوا اَلْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَمٰا یُقٰاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ مَعَ اَلْمُتَّقِینَ》
تعداد ماهها نزد خداوند در کتاب (آفرینش) الهى از آن روز که آسمان و زمین را آفرید، دوازده ماه است که از آن چهار ماه، ماه حرام است.(۲)
منابع:
۱)اصول کافى شیخ کلینی، ج۴، ص۲۴۰
۲)سوره توبه، آیه ۳۶
 


مأمون از دعوت امام هشتم به خراسان چند مقصود عمده را تعقیب می‌کرد :
۱اولین و مهم‌ترین آن‌ها، تبدیل صحنه‌ مبارزات حاد انقلابی شیعیان، به عرصه‌ فعالیت ی آرام و بی‌خطر بود.
همان‌ طور که گفتم، شیعیان در پوشش تقیه، مبارزاتی خستگی‌ناپذیر و تمام‌نشدنی داشتند.
این مبارزات که با دو ویژگی همراه بود، تأثیر توصیف‌ناپذیری در برهم زدن بساط خلافت داشت.
آن دو ویژگی، یکی مظلومیت بود و دیگری قداست.
شیعیان با اتکا به این دو عامل نفوذ، اندیشه‌ شیعی را که همان تفسیر و تبیین اسلام از دیدگاه ائمه اهل بیت است، به زوایای دل و ذهن مخاطبین خود می‌رساندند و هر کسی را که از اندک آمادگی برخوردار بود، به آن طرز فکر متمایل و یا مؤمن می‌ساختند و چنین بود که دائره‌ تشیع، روزبه‌روز در دنیای اسلام گسترش می‌یافت. و همان مظلومیت و قداست بود که با پشتوانه تفکر شیعی، این‌جا و آن‌جا در همه‌ دوران‌ها قیام‌های مسلحانه و حرکات شورشگرانه را برضد دستگاه‌های خلافت سازماندهی می‌کرد.
مأمون می‌خواست یک‌باره آن خفا و استتار را از این جمع مبارز بگیرد و امام را از میدان مبارزه انقلابی به میدان ت بکشاند و بدین وسیله کارآئی نهضت تشیع را که بر اثر همان استتار و اختفا روزبه‌روز افزایش یافته بود به صفر برساند.
با این کار، مأمون آن دو ویژگی مؤثر و نافذ را نیز از گروه علویان می‌گرفت؛ زیرا جمعی که رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهد پادشاه مطلق‌العنان وقت و متصرف در امور کشور است، نه مظلوم است و نه آن‌چنان مقدس.
این تدبیر می‌توانست فکر شیعی را هم در ردیف بقیه‌ عقاید و افکاری که در جامعه طرفدارانی داشت، قرار دهد و آن را از حد یک تفکر مخالف دستگاه که اگرچه از نظر دستگاه‌ها، ممنوع و مبغوض است، از نظر مردم به خصوص ضعفا پرجاذبه و استفهام‌برانگیز است، خارج سازد.
۲تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافت‌های اموی و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافت‌ها بود. مأمون با این کار به همه‌ شیعیان، مزورانه ثابت می‌کرد که ادعای غاصبانه و نامشروع بودن خلافت‌های مسلط که همواره جزء اصول اعتقادی شیعه به حساب می‌رفته، یک حرف بی‌پایه و ناشی از ضعف و عقده‌های حقارت بوده است، چه اگر خلافت‌های دیگران نامشروع و جابرانه بود، خلافت مأمون هم که جانشین آن‌هاست، می‌باید نامشروع و غاصبانه باشد، و چون علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا(ع) با ورود در آن دستگاه و قبول جانشینی مأمون، او را قانونی و مشروع دانسته، پس باید بقیه خلفا هم از مشروعیت، برخوردار بوده و باشند و این نقض همه‌ ادعاهای شیعیان است. با این کار نه فقط مأمون از علی‌ بن‌ موسی‌ الرضا(ع) بر مشروعیت حکومت خود و گذشتگانش اعتراف می‌گرفت، بلکه یکی از ارکان اعتقادی تشیع را که همان ظالمانه بودن پایه‌ حکومت‌های قبلی است نیز درهم می‌کوبید.
علاوه بر این، ادعای دیگر شیعیان مبنی بر زهد و پارسایی و بی‌اعتنایی ائمه به دنیا نیز با این کار نقض می‌شد، و چنین وانمود می‌شد که آن حضرت(ع) فقط در شرایطی که به دنیا دسترسی نداشته‌اند، نسبت به آن زهد می‌ورزیدند و اکنون که درهای بهشت دنیا به روی ایشان باز شد، به سوی آن شتافتند و مثل دیگران خود را از آن مغتنم کردند.
۳این‌که مأمون با این کار، امام(ع) را که همواره یک کانون معارضه و مبارزه بود، در کنترل دستگاه‌های خود قرار می‌داد و به جز خود آن حضرت(ع)، همه سران و گردنکشان و سِلَحشوران علوی را نیز در سیطره خود در می‌آورد؛ و این موفقیتی بود که هرگز هیچ یک از اسلاف مأمون چه بنی‌امیه و چه بنی‌عباس برآن دست نیافته بودند.
۴این‌که امام را که یک عنصر مردمی و قبله امیدها و مرجع سؤال‌ها و شکوه‌ها بود، در محاصره مأموران حکومت قرار می‌داد و رفته‌رفته رنگ مردمی بودن را از او می‌زدود و میان او مردم و سپس میان او و عواطف و محبت‌های مردم فاصله می‌افکند.
۵هدف پنجم این بود که با این کار برای خود وجهه و حیثیتی معنوی کسب می‌کرد. طبیعی بود که در دنیای آن روز همه او را بر این‌که فرزندی از پیغمبر و شخصیت مقدس و معنوی را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته است، ستایش کنند و همیشه چنین است که نزدیکی دین‌داران به دنیاطلبان از آبروی دینداران می‌کاهد و بر آبروی دنیاطلبان می‌افزاید.
۶ آن‌که در پندار مأمون، امام با این کار به یک توجیه‌گر دستگاه خلافت بدل می‌گشت.
بدیهی است شخصی در حد علمی و تقوایی امام با آن حیثیت و حرمت بی‌نظیری که وی به عنوان فرزند پیامبر در چشم همگان داشت، اگر نقش توجیه حوادث را در دستگاه حکومت برعهده می‌گرفت، هیچ نغمه‌ مخالفی نمی‌توانست خدشه‌ای بر حیثیت آن دستگاه وارد سازد؛ این همان حصار منیعی بود که می‌توانست همه‌ خطاها و زشتی‌های دستگاه خلافت را از چشم‌ها پوشیده بدارد.
به جز این‌ها، هدف‌های دیگری نیز برای مأمون متصور بود.
منبع:
کتاب انسان ۲۵۰ ساله، ص۳۰۷-۳۱۲


 

▪️کنیه ایشان ابوالحسن است.
▪️زاد روز:۱۱ ذی القعده سال ۱۴۸ قمری
▪️زادگاه:مدینه
▪️مدت امامت:
۲۰سال (از سال ۱۸۳ تا ۲۰۳) قمری
▪️شهادت:۳۰ صفر سال ۲۰۳ هجری قمری در سن ۵۵ سالگی
▪️مدفن:مشهد(ایران)
▪️امام على بن موسى الرضا(ع) هشتمین پیشواى شیعیان می باشد.
▪️مادر ایشان حضرت نجمه خاتون می باشد.
▪️به این منظور که با پدر گرامیشان امام موسی کاظم(ع) که ابوالحسن اول خوانده می شد، اشتباه نشود، کنیه ی ایشان ابوالحسن ثانی است.
▪️همسر امام رضا(ع)سبیکه نام داشت، که گفته شده از خاندان ماریه قبطیه همسر پیامبر(ص) بوده است.
▪️در برخی از منابع تاریخی آمده است که مأمون به امام رضا(ع) پیشنهاد داد، که با دخترش «‌ام حبیبه‌» ازدواج کند و امام نیز پذیرفت.
▪️درباره تعداد و اسامی فرزندان امام رضا(ع) اختلاف است.
برخی فرزندان ایشان را پنج پسر و یک دختر نوشته‌اند.
▪️امام(ع) با سه خلیفه عباسی هم عصر بود:
۱)هارون الرشید(۱۷۰–۱۹۳)
۲)امین عباسی(۱۹۳ - ۱۹۸)
۳)مامون عباسی(۱۹۶–۲۱۸)
▪️لقبی که ایشان بدان مشهور است، همان«رضا» است.
در باب این نام گذاری روایتی از امام جواد(ع) چنین گفته اند که؛ مقصود از رضا کسی است که خدا و پیامبر(ص) و امامان شیعه از او راضی و خشنودند و دشمنان و دوستان نیز به وی راضی بودند.
در سیره علمی امام رضا(ع) نوشته اند:
وقتی ایشان در مدینه حضور داشت در روضه نبوی می‌نشست و دانشمندانی که از پاسخ سوالات درمی‌ماندند، از امام یاری می‌خواستند.
پس از حضور در مرو نیز از رهگذر مناظراتی که برپا می‌شد، به بسیاری از شبهات و سوالات پاسخ می‌گفت.
افزون بر آن امام(ع) در منزل خود و در مسجد مرو، حوزه علمی تشکیل داد.
▪️برخی از نویسندگان ۳۶۷ نفر را در زمره اصحاب و راویان حدیث امام رضا(ع) ذکر می‌کنند.
برخی از اصحاب حضرت(ع) عبارتند از :
یونس بن عبدالرحمن، علی بن مهزیار اهوازی، صفوان بن یحیی، محمد بن سنان، علی بن اسماعیل میثمی، زکریا بن آدم، ریان بن صلت، دعبل بن علی و
▪️گروهی از اصحاب امام کاظم(ع) بعد از شهادت حضرت(ع) بنا به دلایلی، از اعتراف به امامت امام رضا(ع) سرباز زده و در امامت حضرت موسی بن جعفر(ع) توقف کردند، که به اینان واقفیه می گفتند.
▪️امام رضا(ع) در سال ۲۰۰ هجری با درخواست مامون از مدینه به سمت مرو رفت.
▪️حدیث(سلسله الذهب) از زبان مبارک ایشان در این سفر در نیشابور روایت شده است.
▪️سرانجام سه سال بعد مامون در سفر به بغداد، وقتی با همراهانشان به سرخس رسیدند، وزیر مامون ترور شد و دو روز بعد وقتی به توس رسیدند، امام رضا(ع) مسموم شد و به شهادت رسید.
▪️ابن حِبّان از محدثان و رجال شناسان قرن چهارم  هجری می‌نویسد : 
علی بن موسی الرضا(ع) به وسیله سمی که مأمون به وی خوراند، به شهادت رسید.
▪️مامون دستور داد، ایشان را در کنار مقبره پدرش هارون الرشید دفن کنند.
▪️حضرت رسول اکرم(ص) در فضیلت زیارت امام رضا(ع) می فرماید :
《سَتَدفنُ بَضعَةُ مِنِّی بِأرضِ خُراسان ما زارَها مَکروب الا نفسُ الله کربتَه و لا مُذنب الا غَفَرَ اللهُ ذُنُوبَه》
پاره ای از تن من در سرزمین خراسان دفن می شود که هیچ گرفتاری او را زیارت نمی کند، جز این که خداوند پریشانی را از او می زداید و هیچ گنه کاری به زیارت او نائل نمی شود، مگر آن که خداوند گناهانش را می آمرزد.

منابع:
۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۲۶۱
۲)عیون اخبار الرضا(ع) شیخ صدوق، ج۱، ص۱۳
۳)اعیان الشیعه امین ،ج۱، ص۵۴۵
۴)وسائل الشیعه عاملی، ج۱۰، ص۴۳۷
۵)سیره پیشوایان پیشوایی، ص۷۵۲


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

نمونه سوالات قارچ دکمه ای با جواب pdf میهن مکس سیاهه های یک پدر Darron عــلــــــی شـاهکــــار ایلیا شاد لوازم آرایشی و بهداشتی خانم ها و آقایان طراحی لوگو | آموزش طراحی لوگو | بررسی لوگوهای معروف راهنمای زندگی شرکت سفیران نوین اطلاعات